بی تو، مهتابشبی، باز از آن كوچه گذشتم همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه كه بودم در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد كه شبی باهم از آن كوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم. تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت. من همه، محو تماشای نگاهت. آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشۀ ماه فروریخته در آب شاخهها دست
سلام اصن دختری ک غر غر نکنه دختر نیس ک شلغمه خوبی امروزم متاسعانه نشد باهات حرف بزنم فک کن چند ماه منتظر تماستونم امروزم اینطوری نشد پیش دخترا و صابکار گوشی ج بدم از امروز تنها میرم سرکار یعنی صلاح بر اینه ک تنها برم مسیر و خلاصه ک دوبار تماس بگیر خب
درباره این سایت